۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

تو را هم چنان دوست خواهم داشت

                                                                   ...

بسيار پيش‌تر از امروز
دوستت داشتم در گذشته‌های دور
آن قدر دور
که هر وقت به ياد مي‌آورم
پارچ ‌بلور کنار سفره‌ی من
ابريق می‌شود
کلاه کپی من، دستار
کت و شلوارم، ردای سفيد
کراواتم، زنار
اتاق، همين اتاق زير شيروانی ما
غار
غاری پر از تاريک و صدای بوسه‌های ما
و قرن‌های بعد تو را همچنان دوست خواهم داشت
آن‌قدر که در خيال‌بافی آن همه عشق
تو در سفينه‌ای نزديک من
من در سفينه‌ای ديگر، بسيار نزديک‌تر از خودم با تو
دست می‌کشيم به گونه‌های هم
بر صفحه‌ی تلويزيون.

...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر