مرد شكارچي براي اينكه خود را منصف نشان دهد، به لاكپشت گفت:« يك ني بر روي اين ديگ آب جوش مي گذارم. اگر بتواني بدون اينكه داخل ديگ بيفتي از روي اين ني رد شوي، تو را آزاد خواهم كرد»
لاكپشت پير قبول كرد. همه نيروي خود را به كار گرفت و آرام آرام از روي ني رد شد و خود را به لبه ديگ رسانيد.
شكارچي كه انتظار اين اتفاق را نداشت، كمي فكر كرد و سپس دستانش را به هم زد و گفت : « حالا لطفا دوباره اين كار را بكن»
تلخيص از كتاب 101 مساله فلسفي - مارتين كوهن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر