۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

شعری از غلامرضا بروسان - 1


...

تنهایی در اتوبوس چهل و چهار نفر است
تنهایی در قطار
هزار نفر .
به تو فکر می کنم
در چشم های بسته آفتاب بیشتری هست
به تو فکر می کنم
و هر روز
به تعداد تمام دندان هایم سیگار می کشم .
ما چون بارانی هستیم
که همدیگر را خیس می کنیم
...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر